سانتیمانتالیسم اضافه با رنگهای آسمانی
اساتید هیات علمی : ری را
اساتید مدعو : من، توکا، ندا
قالب فضا : ... خر شدن توسط مقادیری رنگین کمان !!!!
ری را: رنگین کمون در اومده ...راس میگم به خدا!!! همین حالا !!! بیست دقیقه بارون بارید، بعدش آفتاب هم اومد و... همین حالا یه طاق بلند از پشت کوچه ی یازدهم بیرون اومد و رفته سمت کوچه ی ششم و ما که روی تراس بالا بودیم حسابی کیف کردیم، اون غمٍ اندکی بدخیممان هم رفت هوا !!! به خصوص با Nothing Else Matters .... :)))))))) توکا رفته توی حیاط و می چرخه و دیوونه بازی در میاره، خیس و گلی شده و ما بهش میخندیم...ندا حسابی مشغول نقاشیه با مرکب های رنگی. غرق این هوای بینظیر بهاری شده و هیچی نمیشنوه... و اونیکیمون هم که مدل نقاشی نداست و حق نداره تکون بخوره!!! با یه دست داره یه چیزایی تایپ می کنه و لبخند می زنه؛ من فکر میکنم حال خوبی داره... فکر می کنم ماها چه راحت با یه جمله ی دور و غریبه، خودمون رو می بازیم و با یه رنگین کمان بی ادعا دوباره احیا میشیم ... اما اونیکیمون میگه ما زیادی ملو شدیم، میگه این با روحیه مون سازگار نیست، میگه باید کمی کله خر و نفهم باشیم ( از کلمات زشتتری استفاده میکنه، ولی همین مفاهیم رو می رسونه)، توکا هم از اونجا داد میزنه میگه برای ما اُفت داره روحیه مون به شعر، جملات قصار و کرامات شیخ اجل ! و یه رنگین کمون بچه گانه بند باشه... ( توکا هم از کلمات زشتی استفاده میکنه ،... )،... اما من فکر میکنم اینا دارن شلوغش میکنن تا کسی نفهمه که اینروزها چقدر به هر چیزی عمیق تر نگاه میکنند ،... به رنجش و به دلتنگی! و خندیدن گاهی چقدر از ته دل میشه...